سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

گاج

تصمیم گرفتم دیگر نوشته های اینجا رو کامل توی فیسبوک ننویسم و همان لینک دادن کافی است تا آدمهایی که رد می شوند نبیند که وای طفلی چقدر نوشته است و بعد بخواهند گندترین نوع تعامل را که همان لایک باشد به رخم بکشند.البته هیچ تضمینی نیست که دوباره این کار را نکنم، آدمی است دیگر.این نوشته هم تحت تاثیر خشم آنی نوشته شده و تنها وجه اشتراکش با نوشته های دیگر این است که ارزش دیگری ندارد.


رفتم گاج. خیلی شیک ولی غیرمجلسی جوری که خانوم ف هم احساس راحتی کند گفتم بفرمایید خانوم ف، این نسخه ی ویرایش شده، خدمت شما. بعد خیلی صادقانه گفتم که آن نسخه ی قرارداد که دست من بوده را گم کردم، در حقیقت الان قراردادی وجود ندارد و اگر امکانش است از آن یک نسخه ی دیگر یک کپی بگیرند و بدهند دستم تا دلم آرام شود. خانوم ف گفت یعنی چی که گم کردید؟ گفتم گم کردم دیگر. از بچگی یاد گرفتم هر کسی اگر در عین حال که چیزی را می دانست یعنی چه ولی پرسید یعنی چی بهترین جواب اضافه کردن یک دیگر است. گفت کاری اش نمی شود کرد و موقع تسویه حساب به مشکل می خورید. گفتم اگر این طوری است نه من لنگ این پول هستم نه شما لنگ این کتاب، این همه کار کرده ام، زحمت کشیده ام، ردیف کرده ام، حالا که اینطور شد پای محصول نهایی را امضا نمی زنم که نمی زنم. می دانستم که لنگ کتاب هستند و باید برای نمایشگاه کتاب برسانند و هم می دانستند که لنگ این پول هستم که هستم و اگر نبودم این همه نمی رفتم و این کار را بکن و اون کار را نکن هایشان را تحمل نمی کردم. خانوم ف که خود را در موضع قدرت می دید و معلوم نیست گاج به این ها چقدر پول می دهد که این طوری در مجموعه شان ذوب شده اند و جای اینکه طرف خلق الله را بگیرند طرف جوکار را می گیرند، یکهو به خود آمد و از اینکه این طوری قید همه چیز را زدم و دارم میز برمی گردانم و غوغا می کنم گفت مگر همین طوری کشکی است؟ قرارداد داری برادر من، قرارداد امضا کرده اید که همین مشکل ها پیش نیاید. گفتم قربان دهنت، مگر نمی گویید قرار داد داریم؟ بده همان قرار داد را.یک کپی اش را هم به من بدهی برای من کفایت می کند. گفت نه این مغایر پلیسی ما است.گفتم ای گند بزند به شما و همه ی پلیسی تان، گُه، البته توی دلم گفتم. حالا پای ما گیر است، می گوییم پول؟ می گویند قرارداد! میگوییم کار نمی کنیم می گویند قرار داد! این قرارداد شده چوب دو سر نجس. به خانوم ف می گویم حالا نمی شود کاری کرد؟ میگوید بگذار یک زنگ بزنم. یک زنگ می زند  : " سلام خانوم ب، خوبی؟ آقای امینی میگن قراردادشون رو گم کردن، میشه یه کپی از قرار داد رو داشته باشند؟ البته من بهشون گفتم که نمی تونن ولی گفتم از شما هم بپرسم، اهوم اهوم مرسی" خانوم ب هم گفتند که نمی شه. اگر قرار بود در گینس رکوردی برای بدترین تلاش برای کمک به ارباب رجوع همراه با درآوردن حرصش و عصبانی کردنش تا سرحد جنون بگذارند خانوم ف بدون شک می توانست نفر اول باشد. گفت دیدید که کمکی از دست من بر نمیاید. گفتم گند بزند به شما و این سیستم و پلیسی و کمک کردنتان ، گُه، که البته غیر از گُه همه اش را بلند گفتم، به هر حال من هم آدم محافظه کاری هستم و نمی خواهم همه ی پل های پشت سرم را خراب کردم، الله مع الصابرین.

نظرات 6 + ارسال نظر
سجاد چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ق.ظ http://fslhggi.parsiblog.com

بسم الله
سلام
بعیده به ذهنت نرسیده باشه، ولی با یه حقوق دان یا... مشورت کردی؟
رفیق داراگر بخوای، آدم پولکی هم نیست. لااقل راهنماییت میتونه بکنه.
عزیزی
اگر هم شمارم رو نداری 09372889493
یا علی

حاتم جمعه 15 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:36 ب.ظ http://hatamebtesam.blog.ir

چرا قراردادها اینجوری؟
بخوای ازشون استفاده کنی فاقد وجاهت قانونی هستن ولی بخوان برعلیه ات استفاده کنن میشه مدرک معتبر!
چرا واقعا؟

کیانا یکشنبه 17 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ق.ظ

امیدوارم مشکلتون حل بشه :)

پروانه پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:35 ق.ظ http://m-yakhi.blogfa.com

این خانوم ف احیانا خانوم فلاحی نیستن؟
ههه

من و منوچ جمعه 2 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:27 ق.ظ http://manomanuch1.blogfa.com/

کارت کجای گاج گیره؟ من همونیم ک تو ف ب در مورد مشکل مهدوی کیا ازت سئوال کردم. ابوالفضل جوکار یکجورایی آشناست.

[ بدون نام ] جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:09 ق.ظ

کلا در دو موسسه گاج و قلمچ مدتهاست که در حصرت تجمیع با کاه گل به سر میبرن!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد