در باب آقای ملقب به دشواری

پیرمرد تُرک خدابیامرزی به عنوان "آقای دشواری" معروف شده. لابد کل زندگیش رو هم ترکی حرف زده، جلو دوربینی که خودش هم تمایلی برای مصاحبه باهاش ندارد با بیژامه و عصا مجبور به حرف زدن میشود. خیلی از خود ماها اگر تو خیابون مورد مصاحبه قرار بگیریم ممکنه سوتی بدیم، پدرمادر هامون هم همین طور. مادربزرگ - واقعا از جان عزیزتر- خود من تمام عمرش رو به زبون محلی مازندرانی صحبت کرده. نیازی نبوده که فارسی حرف بزنه. وقتی به اصرار من شروع به فارسی حرف زدن می کنه من از خنده روده بر میشم و پخش زمین میشم و در عین حال قربونش میرم.


حالا تصور کنید بچه ها و نوه های این آقا رو. پیرمردی ساکن در منزل های غیرقانونی ساخته شده در حاشیه شهر که شهرداری توان خراب کردن خانه شان را ندارد ولی اینقدر بهشان سخت میگرد تا خودشان دمشان را بگذارند روی کوله شان و بروند. محروم از آب گاز برق تلفن ولی وقتی می پرسند دشواری، پیرمرد از ترس اینکه مبادا پای رسانه ها به اینجا بازتر شود و غیرقانونی بودنشان عیان تر میگوید "دشواری ندارد". حالا توی فیسبوک برایش پیج راه بیاندازید. با انواع و اقسام عکسها مسخره اش کنید. جدیدا هم آقایی که با ریمیکس آهنگ فرهاد معروف شد ریمیکسی با صحبت های این پیرمرد بیچاره خدا بیامرز ساخته. شاید تمایل ما به خندیدن و خوش گذرونی برای عده یا طبقه ای خیلی گرون تموم شه. سخیف ترین نوع طنز مسخره کردنه و سخیف ترین نوع مسخره کردن هم مسخره کردن انسان هایی هست که هیچ گونه قدرتی ندارند و در عمل پایین ترین اقشار مملکت حساب می شوند.