سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

تعریف مهیار تقدیر خوابگرد

نمی دونم رضا شکراللهی رو می شناسید یا نه اما بعید می دونم با بلاگ و بلاگستان سر و کار داشته باشید و "خوابگرد" رو نشناسید. خوابگرد یه جورایی بزرگ بلاگستان فارسی حساب میشه ، درسته که بلاگستان دیگه بزرگ و کوچیک نداره و این حرف ها ...

مهیار ، داداشم ، دیروز ورداشته یک میلی به رضا شکراللهی زده و به قول خود خوابگرد این قدر این میل سر شوق میارتش که نمی تونه این رو تو بلاگش نگذاره واسه همین یک میلی به مهیار می زنه و اجازه می گیره که این میل رو منتشر کنه ...

خلاصه امروز که رفتم بلاگ خوابگرد و شروع به خوندن کردم و وسطاش یهو اسم زولبیا رو دیدم مو به تنم سیخ شد و آخرش هم که دیدم نوشته مهیار امینی ... واااای خیلی حس عجیبی بود ... قدیم ندیم ها حدود 7 سال پیش یک روزی من به رضا شکر اللهی میل زدم و اون سخاوتمندانه ما رو لینک کرد و امروز می بینم خوابگرد تو این 6 7 سال هنوز همون روح بزرگش رو حفظ کرده و واقعا دستت درد نکنه آقای شکراللهی که یکی از جالب ترین لحظه های زندگی رو واسم رقم زدی!

نمی خوام زیاد بنویسم ولی مهیار دستت درد نکنه که کارت خیلی باحال بود ، هم یاد گذشته هم لذت حال

می خواستم اول متن نوشته رو این جا بگذارم اما دیدم لطفش به اینه که خودتون برید و ببینید و بخونید و ...

پی نوشت : خوابگرد راستی در فیلتر به سر می بره پس استفاده از فیلتر شکن فراموش نشه

نظرات 5 + ارسال نظر
مهیار سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:04 ب.ظ

سلام مهراز
خواستم نکته ای رو واست بگم که همین طور که خودت می دونی نه تنها من حتی تو وشاید خیلی ها مثل ما شده باشن یعنی فیلم و سی دی بدون رعایت کپی رایت و ببینیم اما همیشه سعی کردیم برای حمایت از هنرمندان و اهالی موسیقی از محصولات اصل استفاده کنیم و محصولی رو تهیه کنیم که که کمکی به کسی باشه که اون رو تهیه کرده در مورد کتاب هم که معمولا کتاب می خریم و می خونیم در مورد خوابگرد من تنها این ایمیل رو برای ایشون زدم تا بهشون بگم من واقعا از خوابگرد لذت می برم حتی هم رو پی سی من و هم رو لپ تاپ خود تو به بار بالا اضاف شده اما وقتی دیدم ایمیل من رو در وبلاگ منتشر کرد و سپس به من میل زد و گفت اگه خوشت نمیاد بهم بگو خیلی احساس خوبی داشتم

گولاگولا سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ب.ظ http://go0lag0ola.blogfa.com/

چه طرقی؟ بگویید ما هم به طفولمان آموزش دهیم (در آینده ای نه چندان دور !! ):دی

گولاگولا سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ب.ظ

فیلتر شکن نداشتیم! (چه بدبختیم ما :دی) سُ نُ کامنتیم

سامان سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:40 ب.ظ

سلام مهراز
خوبی؟
ای منم خوبم...
الان اومدم خونه شما پیش مهیارم...
شما هم زودتر بیاین قبل 22 بهمن اینجا باشین

البته که قبل از ۲۲ بهمن میایم ولی مگه چه خبره ؟:دی

خوابگرد چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:47 ق.ظ

دیگه نمی‌گم شرمنده‌ام نکنین؛ می‌گم کاش شایسته‌ی این همه تعریف باشم.
دست شما و برادرتون رو می‌بوسم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد