سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

سنگ بزرگی که نشانه‌ی نزدن بود ولی آن را زدند!

انسانی هستم که به شدت گناه دارد... صدای گریه ی حضار

دوباره

۱.این وردپرس این قدر بازی در اورد سر ما که من هر چی وفا داری داشتم پاش ریختم جواب نداد که نداد و منم آدمی ام که باید بنویسم و اظهار نظر کنم و حرف بزنم و خلاصه این کارا رو نکنم خفه میشم ...واسه همین فعلا واسه یه مدتی همین جا می نویسم تا ببینم خدا چی میخواد و از اونجایی که نه اینکه خیلی خوب مینویسم مطمینم دو روز دیگه درگیر من میشید و همش باید بیاید زود به زود به من سر بزنید و از این حرفها. دیگه یخ بودن و شیرین کاری و شیرین بازی و این حرف ها کافیه.

۲.این روز ها اوضاعم به شدت قاراشمیشه...یعنی با نزدیک شدن ایام امتحانا حال من هم دوباره داره رو به وخامت میره و دچار استرس میشم. استادا که این ترم مشرف به استرالیا و کربلای معلی و نجف اشرف و برق منطقه ای و قزوین و اهواز و این جا ها شدند. جالب تر از همه این که این ترم تاسوعا و عاشورای حسینی با عید غدیر و قربان و تعطیلی های 16 آذر و خوشحالی تحصن بازی و اینا...جالب تر از همه این ها که استادا به گونه ای هماهنگ  سفر هاشون در وقتی غیر از این زمان ها ست کرده بودند. سرتون رو درد نیارم من خوشحال از اینکه مباحث پیچید و اساتید باید قید درس رو بزنن با لبخند سر کلاسا به عینه با همین دو تا چشم دیدم ، دروغ چرا تا مرگ آآآآ ، که استرالیایی آسایی در یک جلسه سه فصل درس داد و کربلایی نبوی تو یه ربع یه مبحث رو جمع کرد و افشار نیای عزیز چنان پیچاند که مادر هنگام زایمان نپیچاند... من هم به خودم اومدم دیدم کلی پروژه مونده امتحان تربیت بدنی رو به علت اینکه حسش نبود نرفتم و امتحان آز لعنتی مانده که شبش ما مهمانی دعوتیم و خلاصه آز هم ما بپیچانیم که ببینید ما هم پیچاندم بلدیم و ادبی نوشتن نیز.

۳.در این هاگیر واگیر ویار کتاب خوندن گرفتم. دنیای سوفی رو گرفتیم بخونیم ببینیم چیه این قدر تعریف کردن دوستان ازش و همین که فهمیدیم این کتاب اسمش دنیای سوفی است و دنیای صوفی نیست خودش کلی است. کتاب مردم نازنین یا یه چیز تو همین مایه های بازیگر تقریبا محبوبم رضا کیانیان با اون رمان داریوش مهرجویی رو هم گرفتیم تا اگه نمره ها خوب نشد اقلا کتاب خونده باشیم

 

نظرات 2 + ارسال نظر
جواد دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:12 ق.ظ

مهراز بنده خدا راست میگه ، همین الان پیش ما بود ، خودم دیدم که داشت خفه میشد.:دی اتفاقا داشت میگفت که پیچوندن نمره رو هم یاد گرفته تازگیا!!

Dew دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:35 ب.ظ http://dewl.blogfa.com

:d,donyaye sufi?!?!:d
man tabestun tasmim dashtam bekhunam....yeki az dustam khund goft jaleb nist(albate baghie ta'rif mikardan)manam ghotre ketab o ke Ddam bikhial shodam...
kollan ke fekr mikonam mibinam ahle roman nistam..ba ketab haye kudakan va kutah e 2 zabane bishtar keif mikonam

به نظر من که خب کتابش بد نیست جالبه واسه یه دور مرور فلسفی سریع به درد بخوره و بد نیست من که تا این جاش خوشم اومده ... من کلا رمان و اینا هم خیلی دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد